گاهی در خلوت تنهاییمون وقتی بارون غم پنجره سکوت خستگیهامونو نمناک میکنه.
وقتی طوفان بی پناهی داره از پا درمون میاره .
وقتی دلمون زیر فشار سختیها به گریه پناه می بره
شاید وسعت دریا بتونه کمی آروممون کنه
دریا
با اون ارامش خیالی هنگامی که فریاد دردهاش موجی میشه وهراسون به ساحل پناه می بره
گویی دنبال گمشده ای میون صخره ها رو جستجو میکنه
شاید غربت و انتظار کویر کمک کنه تنهایی خودمونو فراموش کنیم.
نگاه کویر ترانه بارون رو زمزمه میکنه
بارونی که زخمهای کهنه و عمیقشو التیام بده
شاید دریا هیچ وقت گمشدشو پیدا نکنه
شاید کویر تا همیشه در انتظار بارون زخمهای جدیدتری رو تجربه کنه
ولی قدرتی جادویی اجازه نمیده خستگی دریا و تنهایی کویر از پا درشون بیاره
نیرویی که در تلخ ترین لحظات شیرینی رسیدن رو به یادشون می یاره
نیروی عشق