دلتنگی آدمها شبیه به هم نیست؛ یکی بهانه گیر میشود، یکی وانمود میکند که هیچ اتفاقی نیفتاده، دیگری گوشه گیر میشود و تنهاییش را سفت در آغوش میگیرد... دلتنگی این گونه نیست که بشود از حال کسی آن را تشخیص داد، که یک چهره باشد... دلتنگی موجودی هزار چهره است.... گاهی شبیه به اناری ترک خورده، گاهی دیگر شبیه به قلبی مچاله شده... گاه آنقدر گرم که ذوبت میکند و گاه میشود سردترین نقطه ی جهان و اشک هایت هنوز روی گونه نغلتیده یخ میزند... دلتنگ بودم، هستم به گمانم هنوز و دلتنگی در هیبتی دیگر بر احساسم نازل شده...