چقدر راحت و آسان
یکدیگر را در غبار ردپای گذشته ها
به فراموشی می سپاریم
و چقدر بی دغدغه
به با هم بودنمان پشت پا می زنیم
در تعجم اگر ؛
قدرت حافظه گهگداری
تصورات محو و کمرنگ گذشته را
در رگهای تن ما ، جاری نمی کرد ؛
چطور می توانستیم هویتی را
که ساخته همین گذشته هاست را
یدک کش زندگیمان کنیم؟!
با تو هستم ای غریبه !
ای که نگاهت آشنای دیروز من بود
با تو !
که امروز به صدایت تفاخر غباری نشسته
که از گرد فاصله هایمان موجودیت گرفته
ای کاش !
نقاب بی تفاوتی و بیگانگی ات را کنار می زدی
تا یکبار دیگر؛
در آغوش صدایت جا خوش کنم
و فرزند خیالم را
در روشنایی حضورت ؛
صمیمانه به پرواز درآورم
و مرغ خیالم را جستجوگر
نظرات 2 + ارسال نظر
یاس جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 18:40 http://lovelyrose.blogsky.com

عالی بود ...
موفق باشی

متشکرم عزیزم. نظر لطف تو به من
برای شما آرزوی موفقیت میکنم.

امید عرب جمعه 23 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 19:00 http://www.tur2.com

سلام دوست من در حال وبگردی بودم که با وبلاگ شما آشنا شدم . تبریک میگم وبلاگ جالبی دارید. برای شما آرزوی موفقیت میکنم.

متشکرم عزیزم. نظر لطف تو به من
برای شما آرزوی موفقیت میکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد