دلم هوای تو دارد.
دلم هوای دویدن میان دستانت
دلم هوای هق هق گریه میان آغوشت.
دلم هوای بوی تو دارد
تویی
که رفته ای از چشم و
من... ........ در انتظار هنوز.
تو در کجای زمانی؟
تو در کدام زمینی؟
که ...
این چنین ز تو دورم
ترا نمی بینم؟
نه از تو هیچ خبر میرسد
نه پیغامی.
چگونه می شود
این سان گذشت و برد از یاد؟
چگونه می شود ای دوست
این چنین باشی؟
نه باورم که چنان بوده ای
چنین باشی.
*
دلم هوای تو دارد.
به هر دیار که هستی
به هر که پیوستی
بیا کنون.
بیا ...
به پاس ان همه خوبی
- که در تو می دانم.
به پاس ان همه عشقی
- که در دلم بر جاست.
"زهره میهن"
جدایی طعم تلخی داره... شعر زیبایی بود