سر گشته ام از این همه راهی که ندارم
گاهی که تو را دارم و گاهی که ندارم
از آن همه آیینه دلی روزی من شد
تاریک تر از روز سیاهی که ندارم
کوهی است به دوشم پر کاهی که ندارم
من آمده ام با نو بجنگم شب ولگرد
با هلهله ی خیل سپاهی که ندارم
افسانه ی دیروز گذشت ای هوس پیر
من مانده ام و شرم گناهی که ندارم
من مانده ام و لایق اویی که نبودم
من مانده ام و فرصت آهی که ندارم
salam
omidvaram dar tole zendeghi va veblog nevisi movafagh va piroz bashid****