به چشمهای نجیبت که آبرویم بود
تو مهربان تر از آنی که آرزویم بود

تو مهربان تر از آن شاعری که در رویا
میان کوچهء شعرش به جستجویم بود

صریح و ساده بگویم یکی شبیهت نیست
از این مجسمه هایی که چهار سویم بود

از این مجسمه ها، آدم آهنی هایی
که آنچه تاب ندارند های و هویم بود

مردی که گم شده در بین راه من بودم
قبیله پشت سر و قبله روبرویم بود

مرددم بروم یا دوباره برگردم؟
همیشه فاصله مضمون گفتگویم بود

منی که میوه عصیان باغ حوایم
به چشمهای تو اما فرشته خویم بود

همیشه حرف دلم اینکه «دوستت دارم»
کبوترانه ترین بغض در گلویم بود

و آرزوی من این بود «مهربان باشی»
تو مهربان تر از آنی که آرزویم بود

نظرات 1 + ارسال نظر
آرزو چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:28 http://dostan.blogsky.com , http://delmordegan.mihanblog.com

سلام سلام خیلی باحاله ای ول ..مخصوصا این شعر ...خوش باشی یا حق...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد