بگو چکار کنم ؟ـــ جای من اگر باشی ــ؟؟

ــ درخت یخ زده در باغ و بی ثمر باشی

حساب سود خودت را نکرده ای آن وقت

برای آدم و عالم فقط ضرر باشی!؟

بخواهی آب و درخت و پرنده باشی و صبح

بجاش سنگ/فلاخن/قفس.../تبر باشی

پرندگی که نباشد پرنده می میرد!

اگر چه صاحب هر جور بال و پر باشی!!

چطور در قفس تنگ می شود رقصید؟

چطور عاشق پرواز مستمر باشی؟

ــ تو میتوانی از آن شهر ساده دل بکنی٫

که توش عاشق و درگیر یک نفر باشی؟

برای خاطر ((اویی)) که دوستش داری

نخواهی و...  نشوی! یا که مختصر باشی؟!!

کدام دست برای تو آب خواهد ریخت؟

کدام زن وقتی که در سفر باشی؟

نمی شود که تو تا آخر سفر هر جا ٫

که خواستی برسی ...باز دربدر باشی

که هر چه فاصله ها  را قدم قدم ...کمتر

از اولین قدمت هم غریب تر باشی

خدای من ...چقدر سخت! نه! نمیخواهم !!

تو وارث همه ی داغ این جگر باشی

 

نظرات 2 + ارسال نظر
حسن بانکی جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 21:59 http://banki.blogsky.com

تنها ترین مرد سلام
خوشحال هستم که به وب شما آمدم خوب می نویسید و لی آن قدر که باید نخوانده اید . ولی عزیز من شعر را که خوبش باشد حافظ گفته شما باید همیشه دنبال زندگی زیبا باشید.و کاری پر بار تر . ولی نه سیاست و از این حرف ها؟

[ بدون نام ] جمعه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 22:13 http://www.wall.blogsky.com

تنها ترین مرد سلام
وبلاگه پر از غمی داری..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد