و من... باز دلتنگ تر می شدم

بیتاب تر می شدم

باز هم من می ماندم و خودم

من می ماندم و لمس همیشگی نداشتنت

من می ماندم و پایان قصه

کار از کار گذشته است...باورت می شود؟

باورت می شود قصه تمام شده باشد و نگاه همیشه منتظر من هم

تو مانده باشی و یک دنیا بی خیالی سرد که تن لرزان خیالت را رنجور کند

تو مانده باشی و یک دنیا توجیه تو مانده باشی و یک دنیا دروغ

تو مانده باشی و یک دنیا خیالات پوچ

باورت می شود، قصه تمام شده باشد و تو مانده باشی و هیچ؟

باورت شود

قصه تمام شد

تو ماندی و هیچ...

نظرات 2 + ارسال نظر
بانوی ماه شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 14:32 http://banooyemah.blogsky.com

سلام
خیلی قشنگ بود واقعا عالی
مخصئوصا ایم قسمتش
تو ماند باشی و هیچ

قصه تمام شد
موفق باشی

صدر شنبه 4 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 14:50 http://khodkar.blogsky.com

سلام!
یادمان باشد اگر شاخه گلی چیدیم وقت پرپر شدنش سوزو نوایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یادمان باشد ازامروزخطایی نکنیم.گرچه درخود شکستیم صدایی نکنیم....
موفق باشی
صدر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد