تو نبودی که ببینی و بدانی چه کشیدم بی تو

بارها تا به سر نیستی و مرگ دویدم بی تو

تو نبودی که ببینی به چه چشمی همه من را دیدند

طعنه از مردم نادان ، بخدا ، کم نشنیدم بی تو

بجز از رنگ خیالت که به قاب دلم آویزان است

از تمامی وفایی که نشد رنگ ندیدم بی تو

من پر از درد و غم و غصه و اندوه و خیالم اکنون

تو بیا معجزه کن من که به جایی نرسیدم بی تو

پس از تو عشق ممنوع است بنویسید بر قلبم

که دل تا اطلاع ثانوی تعطیل می باشد

من سعی می کنم ننویسم ولی شما

وادار می کنیدم از این حس رها شوم

اصلا شما برای چه اصرار می کنید؟

میلم کشیده از همه دنیا جدا شوم

هی گیر می دهید که از غصه ها نگو

مجبور می شوم غزلی بی صدا شوم

با شعر هایتان ، پر از بوی سیب و عشق

مجبور می کنیدم از این پس حوا شوم

گفتی برای آنکه بدانم چه می کشی

باید به چشم های خودم مبتلا شوم

این آینه همیشه به من گیر می دهد

با قهوه های تلخ شما آشنا شوم

دستم که می رود به قلم ضعف می کنم

بگذار آن گریخته در انزوا شوم

لطفا کمی دروغ بگو ، مثل چشم من

نگذار مثل حس شما بی ریا شوم

من سعی می کنم ننویسم ولی شما

هی سعی می کنید که مثل شما شوم

من گفته بوده ام به من اصلا امید نیست

این هم سند که با همه بی ادعا شوم

 

نظرات 4 + ارسال نظر
. دوشنبه 3 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 00:55

سلام مهدی

دلم واسه شعرات تنگ شده بود .

اومدم فقط بخونم و برم .

هیچ اهمیتی نداره دیگران چی میگن ...چون همیشه میگن ...حتی وقتایی که هیچی نباید بگن .

اگه مثل دیگران شدی اونوقته که دیگه بهت امید نیست

ولی تو هیمشه مثل خودتی .

دکتر پرتقالی سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 17:16 http://dr-orange.blogfa.com

رفتن همیشه سخته خیلی هم ترسناکه اینکه شرایط بدتر بشه چه زجری آدم می کشه تو این لحظات نفس گیر

غریبه پنج‌شنبه 6 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:36 http://gharib.blogfa.com

سلام دوست عزیز
همه ی نوشته ها رو خوندم ..........عالی بود عالی
از بهترین وبلاگ هایی که تا حالا رفتم
موفق و پیروز باشید در پناه حق

دکتر گمشده شنبه 8 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 13:23 http://drdarya74.blogsky.com

به من چه .. اینقدر در گذشته عوطه ور باش و از غم بگو تا.................!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد