جز تو چه مانده است برایم :جنون مست
دل دل نکن بگیر دلم مانده روی دست
سنگ ترا به سینه آیینه میزند
هر کس که ادعا کند از عشق زنده است
دیواری از حصار تو کوتاهتر نبود
وقتی که می گریختم از سایه های پست
انگشتهای طعنه به چشمم فرو کنند
مردان لا ابالی و نام و نشان پست
دیدم چهار سمت من از روشنی تهیست
هی دست می کشیدم و می گفتم این چه هست
ناگاه صورتم که به که به من شباهت نداشت
از دست من چکید و در آیینه ات شکست
من تشنه ام به جلگه مرطوب آسمان
با این عطش تولد دریا مرا بس است
عشقم شکستنی است کمی احتیاط کن
وقتی بلور عشق مرا می بری به دست
در کار عشق حاشیه رفتن صحیح نیست
ای کاش مهرتان به دلم نمی نشست
سلام داداشی...
خداروشکر ملومه سر حالی.چه خبرا داداشی ؟ کجایی؟ ایران ؟ تهران ؟ اصفهان ؟
ماشالا غیر قابل پیش بینی هستی دیگه خدا می دونه کجایی الان ! هر جا هستی امیدوارم خوش باشی . شاد باشی. سر حال باشی... منم خوبم مرسی. بعد از مدتها اومدم بلاگ اسکای!
دلم برات تنگ شده بود
می دونم تو هم همینطور
راستی چقدر این شکلکا خوشگلن
:))












یاد صمد افتادم =)) می رم بقیه ی پستات رو بخونم ... خیلی عقب موندم . شاد باشی داداش گلم
خوبی استاد ؟ حالی از ما نمی پرسی ! انگار مسنجرت هم باز نمی کنی ! ولی حسابی پر کار شدی و زود آپ می کنی ! خوشحال شئدم دیدم زیاد اپ کردی
آخ آخ الان صابخونه عصبانی می شه
خوب باشه دیگه نمی زنم :)) مثل این دهاتی ها که یه چیز جدید می بینن !
سلام ..شعر قشنگی بود
خیلی وقته نیومدم ..دلم واسه نوشتنت تنگ شده بود..
وبلاگت هم قشنگ شده ..
۴ سالگیش مبارک ..
متن شب یلدات دلمو بدجوری سوزوند ..یاد خودم افتادم
kojaee to?!
آخیشی!
خوب همیشه که آب سهم تشنه نیست.
سلام
از وبلاگتون بازدید کردیم.
در صورت تمایل از سایت ما هم بازدید کنید.
با تشکر
انجمن تخصصی الکترونیک ایران