ای ستارهای که پیش دیدهی منی
باورت نمیشود که : در زمین
هر کجا، به هر که میرسی
خنجری میان مشت خود نهفته است
پشت هر شکوفهی تبسمی
خار جانگزای حیلهای شکفته است
آن که با تو میزد صلای مهر
جز به فکر غارت دل تو نیست
گر چراغ روشنی به راه توست
چشم گرگ جاودان گرسنهای ست
ای ستاره، ما سلاممان بهانه است
عشقمان دروغ جاودانه است
در زمین زبان حق بریدهاند
وان که با صادقانه درد دل کند
های های گریهی شبانه است
.
.
.
ای ستاره ، ای ستارهی غریب
ما اگر ز خاطر خدا نرفتهایم؟
پس چرا به داد ما نمیرسد؟
ما صدای گریهمان به آسمان رسید
از خدا چرا صدا نمیرسد؟
می گذرم از دلواپسی های هر روزه ام
می گذرم از قلب به خون نشسته ام
می گذرم از دل سرگشته ام
می گذرم از اینهمه فکر آشفته ام
نمی گذرم از خنده ی احمقانه ات
نمی گذرم از بی تفاوتی ذاتی ات
نمی گذرم از دردی که بر روحم زدی
از اینهمه زخمی که بر جونم زدی
می گذرم از عمر رفته بر بادم می گذرم
از لحظه های رفته از یادم
نمی گذرم از خوشی هایی که هدر کردی
از دقایقی که با خون دلم آغشته کردی
می گذرم از خودم و حق خودم و دل خودم
نمی گذرم از روحمو قلبمو جون خودم.
-----------------------------------------------------------------
پ.ن :
خیلی وقت ها باید خواند
مثل قناری
خیلی وقت ها باید گریست
مثل ابر
خیلی وقت ها باید شکست
مثل درخت
خیلی وقت ها باید باخت
مثل لاک پشت
خیلی وقت ها باید فریاد زد
مثل مرد
خیلی وقت ها باید در آغوش کشید
مثل مادر
خیلی وقت ها باید لبخند زد
مثل خدا
خیلی وقت ها باید مرد
مثل یک ویولنیست
خیلی وقت ها باید تمام شد
مثل من ...