دلم برایت تنگ شده. بعضی روزها زیاد به یادت می افتم. وقت هایی که ابر باشد یا باران باشد. گاهی کمتر، اما همیشه. همیشه هستی.⠀

یک جور ترسناکی که انگار تمام نمی شوی. تمام کردن چه شکلی است که من بلدش نیستم؟ که همیشه تمامم می کنند و بلد نیستم که تمام کنم؟ ⠀

دلم تنگ شده. برای همه‌ی آدم هایی که یک روزی قسمتی از زندگیم بودن و حالا نیستند. انگار هیچ نبودند اصلا و ابدا.⠀

فکر می کنم مرا یادشان می آید؟ دلتنگم می شوند؟⠀⠀

پس چرا من از یادشان نمی برم؟ چرا دلتنگ می شوم این همه؟⠀

‎هیچ دوست داشته شدن را یاد نگرفتم. تا دلت بخواهد اما دوست داشتم. تند به میان رابطه دویدن و سرعت دادن به همه چیز را خوب بلدم. احمقم، احمق.