اینو برای شمایی می‌نویسم که منو نمی‌شناسین، من احتمالا شخصیت دوست‌داشتنی و جالبی ندارم، اینو از اونجایی می‌گم که تعداد زیادی دوست صمیمی داشتم که دیگه ندارمشون.رفتن‌ ، خیلی تلخ هم رفتن، یعنی بهم لبخند زدن، وقتی صداشون می‌کردم با عزیزم و جانم جواب می‌دادن ولی با همون لبخند و عزیزم و جانم ازم فاصله گرفتن دورشدن با دلایل منطقی فشار کاری و مشکلات خانوادگی، و در نهایت صدای خنده‌هاشون رو توی صفحه زندگی آدم‌های دیگه مشنوم.یه خواهشی دارم ، اگه یه روزی خواستین با کسی صمیمی نباشین ، به احترام اون نون نمکی که با هم خوردین بهش بگین : فلانی من دیگه اون حس صمیمیت سابق رو باهات ندارم.این دفترهای دو نفره رو تنهایی ورق نزنین.