به رسم چند ساله.. در این روزهای سال باید از سالی که

گذشت اینجا یکی دو خط بنویسم و بسپارمش به خاطرات .... 

۹۰ برای من شبیه شقایق درشتی ست که در میان دفترم

 میگذارم و سرخی اش کاغذ صفحات دیگر را تر میکند ...

 شبیه اتاق شیشه ای بزرگی پر از پروانه ست که سوختنش را

 از میان انگشتان دست تماشا کرده باشی.....

یا شبیه خواندن سطرهایی ست از غمنامه هایی که

هق هقت را با لرزش دردآلود وحشت و تحسینت می آمیزد ...

شبیه تنگی نفسی ست که به آن دچار شده ام .... 

با این حال آسمان را که نگاه میکنم آسوده میشوم

کسی هست بزرگتر از آنچه در تصور آید

کسی هست در این نزدیکی تماشاگر و تسلی بخش!

سالی پر از باران،راستی،آشتی و عدالت برای همه

آرزومندم.. و هزار بار اینرا مینویسم که افتخار میکنم اینجا زندگی میکنم.. ایرانی ام

هم نسل این بچه ها بوده ام و برایشان در حد بضاعتم 

عاشقانه نوشته ام..

سال نو

مبارک

لبخند بزن... بی لبخند تو ، سال من نو نمی شود