از میان تمام نشدنها، نبودنها، نمیشودها و همه چیزهای از این دست، هیچ نشدن و نمیشودی پدرم را در نیاوره بود به مانند نبودنت.هیچ کدام انقدر زور نداشت که زمین بزند مرا.
اما خب برای هرچیزی بار اولی وجود دارد. چه بار اولی هم شد.