این روزها زیاد مینویسم ، دستم آرام ندارد ، تند تند خط میزند .
فکرم پریشان است از همه چیز میخورد و خزعبلات پس میدهد ،
به چراها فکر میکند ، چراهایِ خطرناک .
میدانید ؟ وقتی فکر میکنیم یعنی آن آدم هنوز ریشه دارد در فکرمان ،
هنوز میتواند بخشی از مغز را اشغال کند و بشیند و خانمی کند یا آقاییی کند ،
بگوید اینجا مالِ من است ، اینجا غمِ من باید باشد ، نمیتوانی خفه اش کنی
میاید میزند به صورتت و میگوید ببین این منم ، ببین منو .