خودم را با خودم شریک شده ام این روزها ، من پیر شده است ، من کم اورده است ولی همچنان به روی خودش نمیاورد .
سخت است که کل میدان جنگ را ببینی و فقط تنها در وسط کارزار پشتت به خودت گرم باشد ، من نمیفهمد این را اما ، حتی لحظه اخر هم محکم ایستاده .
آستانه سی و خورده ای سالگى سخت تر است از هر زمان ، اما من به روی خودش نمیاورد و ایستاده است . من ، روزهای اخرش است ... تولدت مبارک من جان .
یک روزی خواهد آمد که میفهمی که از هیچ کس نباید توقع داشته باشی ،
اینکه اگر کسی با آدم هست به خاطر مان نیس ، به خاطر خودش است ،