انسان گاهی وقتها چند بار میمیرد.
یکبار وقتی کسی را مجنون وار دوست دارد و خودش را فراموش میکند.
یکبار وقتی کسی را که دوست دارد از دست میدهد و همه چیز  را و باز خودش را فراموش میکند.
و یکبار وقتی پس از سالها میفهمد چقدر بی دلیل و بیخود آن شخص را دوست داشته و انگار تمام ماهها و سالهای زندگیش از دست رفته و فراموش شده.
انسان وقتی اینگونه چندین بار میمیرد دیگر بعدش فقط نفس میکشد و بی زندگی کردن،زنده میماند و تنها، تلاش میکند هرگز دیگر دوست نداشته باشد هیچکس را بیش از خودش.