حالا که این جا را نمی خوانی ، با خیال راحت و فراغ بال و حال می نویسم که چه دلم برایت تنگ شده . برای آشپزخانه ای که دیگر تکرار نمی شود . برای قهوه ای که نوشیده نمی شود ، حتی بارانی که نمی بارد و شعری که دیگر توی هیچ بعد از ظهر پاییزی ، با صدای تو خوانده نمی شود

سال تموم شد ، درست . یه سری چیزا تغییر می‌کنه ، درست . اما انتظار ندارم که با ۹٦ شدنِ سالِ قدیم یه سری‌ها تغییر کنن .

سال تموم می‌شه اما یه سری چیز‌ها هیچ وقت عوض نمی‌شه و از بین نمیره ، دروغ‌ها ، خیانت‌ها ، حرف مفت‌ها ، با یکِ فروردین شدن ، تغییر نمی‌کنه . یک سری آدم‌ها میان که تو زندگی‌ به ما یاد بدن که حتی با عوض شدنِ سال هم ، همون گهِ قدیم میمونن .

سال ۹۶ بشه ، ۹۸ بشه ، یا هر چی‌ بشه من همون آدمم ، همون اخلاقیات ، همون مزخرفات ، همون داستان‌ها . هیچ وقت هم عوض نخواهم شد ، خوب یا بد این انتخابِ من است و سرِ انتخابم هم خواهم ماند ، همه همینند ، اما بلاخره موجِ سالِ نوع می‌گیرد آدم را و فکر می‌کند از یه گهِ نرمال ، تبدیل شده است به یک گهِ خاص . از این تکستهای کیلویی تبریک سال نو ، از همین لوس بازی های ارادتمند شما شیخ پشم الدینِ فلانی .

واقعیت تلخ است ، اما تلخیش باعث نمی‌شود بیایم اینجا یه مشت اراجیف و دروغ به خوردِ شما بدهم . سعی‌ می‌کنم آدم بهتری باشم اما ادا باریک‌ها ، خیر .

مبارک این نوروز و سلامتی‌ تان و ارامشتان آرزوی قلبی من است . .