بیقرارم، بیقرار ناز تو
بیقرار لحظهای غمساز تو
بیقرارم، بیقرار ساز تو
بیقرار نغمه و آواز تو
بیقراری میکنم تا حد مرگ
گر نیایی من بریزم چون تگرگ
بیقراریهای من روییدنیست
بیقراریهای من بوییدنیست
من به دنبال تو میگشتم ولی
بوی پیراهن نگشته منجلی
تو تمام هستی و جان منی
تو برایام آب و هم دان منی
من بدون عشق تو عمرم سبوست
وین سبو هم سالهاست بر تار موست
من بدون سایهات کی چون شوم
از نگاهی اینچنین افسون شوم؟
من بدون دام تو صیدی نیام
نه دد و دامام، تو گو پس من چیاَم؟
من چه غمگین و فروافتادهام
در هوای تو چه دورافتادهام
بیقرارم، بیقرار نامهای
تا رسد از تو، و یا دیوانهای
بیقراری میکنم تا حد مرگ
گر نیایی ...