بیشتر ما آدم‌ها همین هستیم؛ خدای جنگ‌های تک نفره‌، و پیروزِ میدان‌های بدون حریف!
که در ذهنمان می‌جنگیم و زخمی می‌کنیم و شکست می‌دهیم و در واقعیت یک کاملا راضیِ ساکت و آرامیم، با لبخند کِش‌دار عمیقی بر لب...

این دفعه توی قصه اش چهل و یک ساله شدم ولی دوباره عاشقی بی پروبال شدم 

دوباره قهرمان ولی شکست خورده ام از او درون قصه های او همیشه لال می شدم

 خودش پری قصه ها درون کاخ عاشقی ومن برای دیدنش اسیر فال می شدم

 همیشه او به مقصدش مثل عقاب می رسد من نرسیده ام هنوز میوه کال می شدم 

تمام زندگی من تجلی گناه می شود مثل تمام عاشقان چرا محال می شدم؟ 

دوباره قصه اش تمام شد ولی ببین که عشق من هوس شده و بی زوال می شدم 

حالا رسیده وقت سکوتم به یک کلام دیگر نمی نویسم و این شعر آخر است حتی غزل برای دلم می شود تمام 

چیزی نمانده جز غزل و این سکوت تلخ حتی اثر نمی کند این لحظه ها دعام 

گفتم که من ترانه هم از بر نمی کنم آری ، ترانه های دلم می شود حرام

 من در پی رها شدن از روزگار بد این خاطرات کهنه و این حرف های خام 

هی بسته بسته می کنم و می فرستمش بی هیچ قید و شرط و نشانی ، بدون نام 

 


به تو براى اینکه میتونى ساعت ها از من بیخبر باشى غبطه میخورم.. برا همه ى اون لحظه ها که تصمیمِ آخرت، رفتنه. من عاشق اون نفسِ عمیق و خیالِ راحتتم وقتى تلفنت روم خاموشه و فکر میکنى پرونده ى من برا همیشه تو زندگیت بسته شده. تو که نمیدونى من چقدر خسته ام از خودم، تو که نمیتونى منو ببرى از پیش خودم... لااقل بگو دنیا بدون من چجوریه


نه جدید نیست ، آدم به چیز هایی که می‌خواهد نمیرسد ،
از یک شب معمولی‌ بهاری ، از نگاهی‌ که لحظه به لحظه به‌اش گره می‌خورد ،
از ترسی‌ که از رفتنش ایجاد میشود و از میانِ همهٔ اینها ،
یکهو به خودت می‌آیی و میبینی‌ که نمیتوانی‌ داشته باشی‌‌اش و
این پایان قصه است ، خیلی‌ کوتاه ، یک شب ....


زمین جای بدی نیست ، حداقل برای بعضی ، یک ساعتش هم غنیمت است ، مینشینی با خودت فکر میکنی ، به روزها ، به ادمها ، به کارها ، رابطه ها ، دروغ هایی که گفتی ، خیانت هایی که کردی ، به از خودگذشتگی ها یا هر چه . ادمها را برچسب میزنی و از هم جدا میکنی مثل لباسهای تابستانی ، زمستانی .
بعد که ازاد شدی یکهو چشمت به چیزهای دگر باز میشود ، مثلا اینها که تا قبلش چاکرم ، مخلصم میکردند کلا تو این مدتی که نبودی حتی یک تکست خالی هم ندادند ببینند در به در کدوم قبرستانی میتوانی باشی ؟ اما یادت می افتند وقتی گوشیشان به مشکل میخورد ، مکشان هنگ میکند ، یا میخواهند از بازار خرید کنند ، ان هم نصف قیمت . حالا زنگ بزنیم ببینیم این کجاست ؟ جایی نیست قبرستان است بی صاحاب . برچسب کار بدی نیست ، بزنید ، بذاریدشان یک گوشه بلک لیست . .